برف شادی!

شهر مهاباد پانزده روز مانده به آغاز فصل سرما ،سیمای کاملا زمستانی به خود گرفت و بارش برف موجب شادی وخوشحالی بسیار مردم بویژه دانش آموزان -تعطیل دوروزه-شد.هر چند این بارش موجب مشکلاتی در رفت و آمد مردم بویژه کسانی که در جاده های مواصلاتی به شهر بودند، گردید ولی این باعث نشد تا مردم از شادی این بارش بدور باشند و حتی شب گذشته تعدادی از جوانان در میدان اصلی شهر به رقص و پایکوبی پرداختند.
















بهره برداری از زیر گذر دکتر شهیری

این زیر گذر که در محل قبلی میدان دکتر شهیری(پزشک مهابادی که بعد از مرگ مغزی،خانواده نیکوکارش اعضای بدنش را به بیش از ده بیمار اهدا کردند.یادش گرامی باد)ساخته شده است،اولین زیر گذر در شهر مهاباد می باشد که کار ساخت آن اردبیهشت 94 آغاز و روز نهم آذر افتتاح و بهربرداری از آن شروع شد.


میدان دکتر شهیری-اردیبهشت88


سیدی -رییس شورای اسلامی شهر مهاباد-در مراسم افتتاح این پروژه گفت: این پروژه همانند یک جعبه تقسیم روند ترافیکی و تردد را با توجه به موقعیت آن در ورودی شهر و مجتمع تجاری اصغری به نحو مطلوبی کنترل نموده و علاوه بر چشم اندازی زیبا، از نظر عمرانی نیز بسیار حائز اهمیت است.


89.5.15


رییس شورای اسلامی شهر مهاباد ضمن تقدیر و تشکر از شهردار خوب و مردمی و مجموعه پرسنل شهرداری در اجرای این پروژه، هماهنگی و همیاری شهروندان و ادارات را ستود و اظهار کرد در سایه همت و تلاش ما و همراهی این عزیزان بود که توانستیم آن را به سرانجام برسانیم.  

   

 

94.6.15


مهندس صلاح کردستانی، شهردار مهاباد در این مراسم طی ارائه گزارشی از نحوه اجرای پروژه مذکور گفت: امروز پروژه دکتر شهیری برای بهبود ترافیک و رفاه حال مردم برنامه‌ریزی و به بهره‌برداری می رسد. خدا را شاکریم که با کمک خدا، حمایت بی دریغ مردم و مدیریت بی پول و تلاش صادقانه مجموعه شهرداری توانستیم، ظرف مدت 6 ماه پروژه عظیم زیرگذر دکتر شهیری را که از الزامات شهری بود، به شهروندان فهیم مهابادی هدیه نماییم .



شهردار مهاباد در سخنان خود گفت : در برآورد اولیه هزینه این پروژه 000/000/000/ 45 ریال تخمین زده شده بود که با همت و تلاش مجموعه شورا و همراهی و همدلی و زحمات همکارانم در واحدهای شهرداری توانستیم تنها با 000/000/000/ 28 ریال آن را اجرانموده و بیش از 000/000/000/ 17 ریال در این طرح صرفه جوی و مدیریت شد که جای بسی تقدیر است .


94.7.12

94.7.12

94.7.12


شهردار مهاباد با تأکید به صبر و حوصله و حمایت ساکنان و کسبه اطراف زیرگذر دکتر شهیری و همکاری مسئولین دستگاههای اجرایی سطح شهر در به ثمر رساندن شش ماهه طرح مذکور در خصوص مشخصات فنی این پروژه افزود: طول کلی پل 5/ 274 متر شامل 119 متر رمپ و 5/ 75 متر زیرگذر، ارتفاع مفید: 5 متر، رمپ ها دارای دیوار با سنگ لاشه و ملات ماسه سیمان با نمای مالون است.


94.8.1


94.9.13



قسمتی از متن و دو عکس پایین:سایت شهرداری مهاباد




ترافیک شدید در میدان قبلی و خیابانهای پیرامون آن بدلیل وجود چندین بازارچه همچون اصغری،تندیس و ....بویژه در ایام تعطیل که موجب مراجعه و استقبال بی شمار مسافران و گردشگران از آنها میشد،مسئولین شهر را وا داشت تا با احداث زیر گذر و اصلاح مسیرهای منتهی به میدان ،از شدت این ترافیک و شلوغی ناشی از آن بکاهند که مسلما می تواند نقش موثری در کم نمودن بار ترافیک در این محل شود.دست مریزاد.




اندر حکایات یک پروژه ناتمام!

مجتمع بزرگ توریستی - گردشگری تپه سیران که با مشارکت شهرداری مهاباد و بخش خصوصی کا ر ساخت آن از بهار 88 آغاز شد،بعد از سپری شدن 6سال از آن زمان،هنوز بپایان نرسیده و گویا مشکلات عدیده بین پیمانکار بخش خصوصی و شهرداری مانع اتمام آن گردیده است.طرحی که قرار بود سال 90 کار ساخت آن به پایان برسد!!



 قرار بر این بود که این مجتمع در زمینی به مساحت 54 هزار مترمربع و با زیربنای71 هزار و 600مترمربع در تپه "سیران" و در نزدیکی دریاچه پشت سد مهاباد ساخته شود.



  حجم سرمایه گذاری این مجتمع  440میلیارد ریال عنوان بر آورد شده بود که حدود 90 میلیارد ریال از سرمایه گذاری این طرح را شهرداری مهاباد و بقیه را بخش خصوصی تقبل کرده بود.



در این مجتمع  فضاهای تجاری، اقامتی، تفریحی، هتل، ویلا، فضاهای سبز، مسجد، " گنجینه " موزه آثار تاریخی و تاریخ طبیعی و یک مجموعه مسکونی گنجانده شده بود که قابلیت توسعه در سطح و ارتفاع را نیز داشت.



بخش تجاری این مجتمع در قالب یک سایت بزرگ با 31 هزار و 600 مترمربع زیربنا و شامل واحدهای تجاری، مراکز خرید، بانک، آژانسهای مسافرتی، مرکز بازیهای رایانه ای، فضای بازی کودکان، بوفه و کافی شاپ بوده که پس از بهره برداری در اختیار کسبه محلی قرار می گرفت.



  هتل این مجموعه نیز در 10 هزار و 200 متر مربع زمین با یکهزار و 300متر مربع زیربنا طراحی شده بود که امکاناتی چون اتاقها و سوئیتهای تشریفاتی، نمایشگاه صنایع دستی، بانک، خدمات جهانگردی، تالار اجتماعات، سالنهای ورزشی و رستوارن و کافی شاپ در آن پیش بینی شده بود.



  بخش اقامتی این مجموعه نیز شامل واحدهای اقامتی کوتاه مدت با زیربنای هشت هزار و 200متر مربع زیربنا و ویلاهایی با سه تیپ مختلف با هفت هزار متر مربع زیر بنا پیش بینی شده بود.


عکسهای بالا:بهار88


  مجموعه تفریحی این سایت نیز شامل شهربازی، فضاهای تفریحی روباز و سرپوشیده، استخرهای شنا، سونای گرم و سرد، مراکز آب درمانی ، که برای گروههای سنی مختلف در نظر گرفته شده بود.


عکسهای پایین:آذر94


شاید تنها کسانی که از راکد ماندن و بپایان نرسیدن این پروژه خرسند باشند معتادین تمام وقت آزاد و بیکار هستند که برایشان سر پناهی بدور از هیاهو وشلوغی شهر و در آرامش کامل ترتیب داده شده است.خدا خیرشان دهد!!!




موقعیت خاص این مجتمع بدلیل نزدیکی آن به سد مهاباد-پارک ملت و چشم اندازهای زیبا و بکرش بویژه در بهار و تابستان از امتیازات مهم و قابل توجه آن بشمار میرود و مسلما با ادامه و پایان کار میتواند سهم بسزایی در توسعه و آبادانی شهر و ایجاد درآمد و اشتغالزایی داشته باشد.هنوز امیدها باقیست!


منبع:مصاحبه شهردار وقت مهاباد مهندس ابراهیم کریمی با ایرنا در سال1387

مشاهیر،بزرگان مهاباد-6

ماموستا هژار


نویسنده، محقق، مترجم و شاعر نامدار، استاد عبدالرحمن شرفکندی مشهور و متخلص به «هژار»سال ۱۳۰۰ ﻫ ش در شهر مهاباد دیده به جهان گشود.


دوران طلبگی ماموستا هژار در جوانی


عبدالرحمن دوساله بود که  مادرش را از دست داد و از همان اوان کودکی، سختی و تلخی زندگی را تجربه کرد.پدر او به این دلیل که شخصی مذهبی بود و علاقه‌زیادی  به عبدالرحمن سیوطی داشت، نام او را «عبدالرحمان» گذاشت.پدرش مشهور به ملا محمد بۆر، مردی روحانی و متدین بود که از راه کسب و کار امرار معاش می‌کرد و زندگی ساده و فقیرانه‌ای داشت.دوران کودکی و نوجوانی را در حوزه‌های دینی و علمی در زادگاهش سپری کرد و در اوایل جوانی به‌همراه خانوداه‌اش به روستای طرغه، از توابع شهرستان بوکان، اقامت گزیدند.او مدتی نزد سیدمحمد، که طلبهٔ جوانی بود، فرهنگ لغات عربی،معلقات سبعو لامیّةالعجم" طغرایی اصفهانی"را فراگفت و با اشعار" نالی"، شاعر معروف کُرد، آشنا شد. درمسجد بازار مهاباد، نزد"ملا حسین مجدی" قصیدهٔ بانت سعادِ"کعب بن زهیر "و لامیّةالعرب" ابن وردی" را آموخت. سپس به خانقاه "شیخ برهان "بازگشت و تا هفده‌سالگی برای فراگیری دانش به اکثر روستاها و شهرهای حوالی بوکان سفر کرد.


 از راست:پیشواقاضی محمد-ماموستاهژار-ماموستاهیمن

سال  ؟-خانقاه شیخ برهان


او زمانی که پا به سن جوانی گذاشت، لذت دانستن را  دریافته و عاشقانه به دنبال کسب علم بود. اما پدرش نگهانی در گذشت و بار سنگین مسؤلیت مراقبت و پرورش خواهر وبرادران صغیرش را بر دوش او-که هفده سال بیشتر نداشت-نهاد؛ در حالی که از خود مختصری ملک و انبوهی قرض بر جای گذاشته بود. هژار ناچار درس و تحصیل را‌‌ رها کرد و به کسب و کار روی آورد و با تلاش بسیار توانست سروسامانی بگیرد و به نان و نوایی برسد. زن گرفت وبه قول خودش فرشته‌ی رحمتی به خانه بُرد که در سایه‌اش آرامش یافت و در کنارش سختی و خستگی کار روزانه را از یاد برد. اما ستاره‌ی بلند بخت او بزودی افول کرد و پس از دو سال، دست اجل مونس دلسوزش را از وی گرفت.



با همه‌ی مشکلات شهرنشینی، به مهاباد نقل مکان کرد، چرا که برادران، وقت مدرسه رفتنشان فرا رسیده بود و او به هیچ روی راضی نمی‌شد که بی‌سواد بمانند و از طرفی هم جز در شهر امکانی برای تحصیل ایشان وجود نداشت.


اثر استاد سمکو پاکزاد


نیاز به امکانات بیشتر موجب شد که کسب و کارش را رونق بیش تری بدهد. هنگام برداشت محصول، از کشاورزان بوکان و روستاهای اطراف گندم و توتون می‌خرید و به تبریز می‌برد و می‌فروخت. همجنین گاو و گوسفند نیز معامله می‌کرد و به کار کشاورزیش هم می‌رسید. به این ترتیب پس از مدتی وضع مالیش خوب شد؛ در شهر خانه‌ای خرید و به سر و وضع بچه‌ها رسید. بار دیگر ازدواج کرد و این بار نیز زنی بسیار فداکار ومهربان نصیبش شد.


از ازراست:ماموستاهژار-....-ماموستاهیمن-فرانسوا حریری


نا‌گفته نماند که با همه‌ی گرفتاری‌ها، علاقه‌ی شدید عبدالرحمن جوان به زبان و ادبیات کردی چنان بود که تا آن سال‌ها، بسیاری از دواوین شعرای کرد زبان را خوانده بود و بیشتر آن‌ها را از حفظ داشت. به علاوه از‌‌ همان سنین نو جوانی در خود استعداد و توان شعر سرودن را می‌دید؛ اما مخالفت‌های شدید پدرش، او را از شاعر شدن باز داشته بود.




در اوایل دهه‏ ى 1320، در کردستان (سازمان احیاى کردستان) که بعدها به «ژ- ک» مشهور شد، به وجود آمد. این سازمان در سال 1322 اقدام به تأسیس و نشر مجله ‏ى کردى زبان «نیشتمان» (میهن) نمود. «هه ‏ژار» از نخستین شماره با این مجله همکارى داشت و نام وى همواره مانند یکى از فعالان کمیته انتشاراتى این مجله به چشم مى‏خورد. وى با جراید دیگر کردى نیز همکارى داشت، همچنین نوشته‏ هاى وى نه تنها در جراید حزبى بلکه در ماهنامه‏ ى «کوهستان» که در تهران از سوى  اسماعیل اردلان منتشر مى‏شد، به چاپ مى‏رسید. در دوران زمامدارى حزب دمکرات و به وجود آمدن جمهورى کردستان «هه‏ ژار» به لقب «شاعر ملى کرد» مفتخر شد.


از راست:ماموستا هژار-.......-ماموستا عبدالرحمن ذبیحی-.......-......-سینم بدرخان-........

برلین-1336


در یکی از مأموریت‌هایش که از سوی قاضی محمد در سقز به سر می‌برد و مشغول مذاکره با افسران ارتش بود؛ پس از تسلط قواى حکومت وقت بر منطقه‏ ى مهابادهمه چیز عوض شد و دستور بازداشتش رسید و محترمانه زندانی شد. در زندان سرهنگ غفاری از او خواست تا اظهار پشیمانی کند و جان سالم به در برد؛ نپذیرفت و اعلام کرد که آماده است تا در راه عقیده‌اش کشته شود. باری پس از دو ماه حبس در سقز، خواستند او را به مهاباد منتقل کنند که در فرصتی گریخت و پس از روز‌ها پیاده روی در برف و سرما، از مرز عبور کرد و وارد خاک عراق شد. . آنجا در منزل شیخ لطیف فرزند شیخ محمود حفیدزاده سکنى گزید و سپس به بغداد عزیمت و در آن شهر به کارهایى چون عکاسى و روزنامه‏ نگارى پرداخت.


از راست نفر اول

ایستاده از راست:شهید ملا سید رشید-ماموستا هژار-ماموستا هیدی-امیر قاضی

وسط از راست:زاگروس شرفکندی-مصطفی شرفکندی(فرزندان ماموستا هژار)

ردیف اول از راست:سید رحمن.....-احمد دشتی


در همان ایام بر اثر ابتلاء به بیمارى سل (در سال 1327 ) براى معالجه راهى لبنان شد و در بیمارستان مسلولین واقع در جبل لبنان بسترى گردید. دو سال و اندى در بیمارستان ماند تا رفته رفته حالش رو به بهبود گذاشت.


از چپ:......-فرانسوا حریری-ماموستا هژار-.......

خواکورک -سال1365

 

این بیمارستان کتابخانه‌ی بزرگی حاوی کتاب‌های ارزشمند عربی داشت .هژار دو سال و چند ماه در آنجا به سر برد و در این مدت بیشتر اوقاتش را به مطالعه گذراند و اطلاعات و معلوماتش را در زمینه‌ی زبان و ادبیات و تاریخ عرب تکمیل کرد؛ طوری که چون بهبود یافت و به عراق بازگشت به عضویت در مجمع علمی آن کشور درآمد و مجال یافت که به تحقیق ومطالعه‌ی بیشتری بپردازد و به علاوه برخی از اشعار و مقالاتش را منتشر سازد.


از راست:.......-ماموستا هژار-جلیل جلیلی-......

باکو-سال1340


از روزی که ایران را ترک کرده بود ۹ سال می‌گذشت و اکنون برای نخستین بار ظرف این مدت، امکانی فراهم آمده بود که زن و فرزندش را پیش خود بخواند؛ تا پس از سال‌ها در کنار هم قدری بیاسایند. آن روز‌ها پسرش ۶ ماه بیشتر نداشت و حال که ۹ سال دارد پدرش را نمی‌شناسد. وآنگهی چون علت غیبتش را درک نمی‌کند از او گریزان است. اما این تیرگی‌ها اندک اندک زدوده شدند و خانواده بار دیگر رنگ خوشبختی را به خود دید.



در آن سال‌ها نوری سعید نخست وزیر عراق بود و حکومت پلیسی وفشار و سانسور بیداد می‌کرد. دیری نپایید که روحیه‌ی ظلم ستیزی وقلم توانای هژار او را در  شمار مخالفان حکوت در آورد و چون به هیچ روی حاضر به همکاری با دستگاه نشد، ناگزیر پیش از آنکه دستگیر شود، همسر و دو فرزندش را به یکی از دوستان سپرد و خود مخفیانه به کردستان سوریه گریخت.  در آنجا ضمن فراگیرى لهجه کردى کرمانجى، اقدام به برگردانیدن کتاب مم‏ و زین اثر"احمد خانى" به لهجه‏ ى سورانى نمود. «هه ‏ژار» پس از اقامت دو ساله در سوریه راهى مصر شد. از آنجا به شوروى رفت و در باکو به عضویت در آکادمى علوم آذربایجان شوروى درآمد و بخشى از سروده ‏ها و اشعارش به ترکى در آن دیار انتشار یافت.


پایین نفر اول از راست


 در تابستان سال 1337، عبدالکریم قاسم در کشور عراق کودتا کرد و زمام امور را به دست گرفت. پس از چندی ملا مصطفی بارزانی نیز از شوروی به عراق بازگشت و برابری حقوق کرد و عرب را در آن کشور مطرح کرد. هژار بی‌درنگ به عراق بازگشت و بدو پیوست. و از این تاریخ به مدت هفده سال در کنار بارزانی بود و از نزدیک‌ترین یاران و مشاوران او به حساب می‌آمد.



داستان زندگی هژار در عراق، سراسر حکایت تحمل فقر و محرومیت در عین آزادگی است. ماجرا پشت ماجرا و پر از فرازو نشیب. سال‌ها با نام مستعار (عزیز قادری)زیست و برای گذراندن زندگی، به انجام سخت‌ترین کار‌ها دست زد. از کارگری و سرعملگی در بیابان‌های گرم و سوزان جنوب و غرب عراق گرفته تا خدمتکاری منازل و حمل بارهای مردم. اما در این وضعیت نیز از مطالعه دست نکشید و همواره بخشی از مختصر دست مزدش را به خرید کتاب اختصاص می‌داد. تا آنکه در سال 1354 نهضت کردستان عراق شکست خورد و شمار فراوانی از کرد‌های عراقی ناگزیر به ایران پناهنده شدند. به اصرار بارزانی، هژار نیز به ایران بازگشت و  به شفاعت بارزانی ساواک پرونده‌ی سی سال گذشته‌اش را دوباره نگشود. او را مانند دیگر پناهندگان در عظیمیه‌ی کرج سکنی دادند و بدین ترتیب برای چندمین بار و این بار در سر پیری، باز زندگی را از صفر شروع کرد و برای تأمین معاش و گذران زندگیِ خود و فرزندانش، به تکاپو افتاد. در دانشگاه تهران ترجمه‌ی مجموعه‌ی قانون در طب، تألیف ابو علی سینا را به او پیشنهاد کردند و قرار شد اگر از عهده‌ی این کار برآمد، دستمزد مختصری بگیرد. با ترجمه‌ی اولین کتاب از این اثر، در محافل علمی وادبی راه پیدا کرد و به عضویت فرهنگستان زبان فارسی در آمد.


ازراست:ماموستا هژار-........-ماموستا هیمن


  «ه‏ژار» با استاد «هیمن» در ایجاد و تأسیس مرکز نشر فرهنگ و ادب کرد"انتشارات صلاح‏ الدین ایوبى "و نشر مجله‏ ى کردى «سروه» فعالیت تنگاتنگی داشتند.

تخلص «هژار» را برگزید که به معنی درویش و بی‌نواست و با خود عهد کرد که هیچگاه به خاطر مال و مقام، دست به قلم نبرد و جز در راه مبارزه با ظلم و جهل شعر نگوید.

اشعار نغز و دل انگیز «هژار» به زودی به دل‌ها راه یافت و وارد زبان خاص وعام شد. از سوی قاضی محمد «شاعر ملی» لقب گرفت و نخستین دیوان اشعارش- که ﺋاله کؤک نام داشت- چاپ و منتشر گردید و به زبان آذری نیز ترجمه شد و انتشار  یافت. قاضی او را بسیار ارج می‌نهاد و چیزی نگذشت که در شمار دوستان و نزدیکان وی در آمد و در صحنه‌های سیاسی آن دوران فعّالانه حضور پیدا کرد.


ماموستا هژار-ابراهیم قزاق


ماموستا هژار-ابراهیم قزاق




با پیروزی انقلاب در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ﻫ ش مجال آن را یافت که در زمینه‌ی کار مورد علاقه‌اش، یعنی تحقیق درباره‌ی زبان و ادبیات کردی به فعالیت بپردازد وی در این سال‌ها از جنبه‌ی ادبی و فرهنگی بیشترین استفاده را از عمر عزیزش ببرد و با تلاشی سخت و خستگی ناپذیر، بیشتر ساعات شبانه روز را به تحقیق و تألیف و ترجمه مشغول بود. و در سایه‌ی این کار پیگیر، آثار ارزشمند و کم نظیری را در زمینه‌های مختلف علمی و ادبی و فرهنگی، از خود به یادگار گذاشت؛ که از جمله‌ی آن‌ها شرح دیوان اشعار شیخ احمد جزیری، ترجمه‌ی دوره‌ی کامل قانون ابن سینا در هفت مجلد، گرد آوری فرهنگ جامع لغات کردی به کردی و فارسی، زندگینامه‌ی خودش و با لاخره ترجمه‌ی کامل قرآن کریم به کردی را می‌توان نام برد.

همراه با خانم رضوان متوصل


اما کار مداوم و بی‌خوابی بسیار و بی‌توجهی به تغذیه‌ی صحیح و عدم مداوای اصولی، بیش از پیش جسمش را می‌گداخت و توانش را می‌کاست؛ تا آنکه سرانجام در روز پنجشنبه دوم اسفند ماه سال ۱۳۶۹ ﻫ ش در کرج، جان پاکش به جوار یار شتافت و بدرود حیات گفت.

جنازه‌ی استاد را به مهاباد منتقل کردند و در حالی که شهر در ماتم نشسته بود و جمعیت انبوهی از دور و نزدیک برای وداع با وی گرد آمده بودند، با تجلیل بسیار تا گورستان بداغ سلطان مشایعت شد(مسعود بارزانی ،رییس جمهور کنونی اقلیم کردستان عراق نیز حضور داشت)ودر کنار استادهیمن و ملا غفور به خاک سپرده شد.


        ازراست :رسول رش احمدی-ماموستا ملاغفور دباغی-ماموستا هژار


در رثای استاد هژار شعرهای فراوان سوزناک سروده‌اند که ذکر آن‌ها در مجال این گفتار نیست و اینجا تنها به نقل سه بیت از استاد محمد قاضی، شاعر و مترجم نامدار اکتفا می‌ شود؛ با این توضیح که در روز بزرگداشت شادروان استاد هژار در  تهران، باران تندی باریدن گرفته بود و شاعر با ورود به مجلس، فی البداهه چنین سرود:

شگفت نیست اگر آسمان بگرید زار         زداغ مرگ عزیزی بزرگ همچون  هژار

هژار مرد شریف و بزرگوار که بود        حساب فضل و کمالش برون زِ حد شمار

نهاد داغ بزرگی به قلب ملت کرد          پس از هزاران داغ این سپهر کج رفتار


همراه با استاد محمد قاضی


داستان زندگی استاد عبد الرحمن شرفکندی «هژار» حکایتی است که از دو جنبه جای تأمل دارد:

نخست از نظر ادبی و فرهنگی:

هژار در ۲۴ سالگی از سوی قاضی محمد به عنوان شاعر ملی کُرد لقب گرفت که این خود نشانگر میزان استعداد و توانایی وی در آن سن و سال بود و اگر اشعارش را  از جمله‌ی ارزشمند‌ترین آثار منظوم در زبان و ادبیات کردی به حساب نیاوریم و آن‌ها را در شمار بهترین‌ها نگذاریم، شاید حق مطلب را ادا نکرده باشیم؛ اما نثر او بحث دیگری است. قلمش افق‌های تازه‌ای را بر روی زبان و ادبیات کردی گشود و اهل فن خدمت وی را به این زبان تنها با آثار و خدمات شیخ سعدی علیه الرحمه در مورد زبان فارسی مقایسه می‌کنند. نثر هژار در عین آنکه بسیار بی‌تکلف و روان است، به تناسب موضوع، وزن وآهنگی خاص دارد که حاکی از ذوق سرشار نویسنده و احاطه‌ی فوق العاده‌ی وی بر این زبان است.



همچنین در تاریخ ادبیات معاصر زبان‌های فارسی و عربی هم، نام هژار نامی آشنا یی است. استاد پس از هزار سال، قانون ابن سینا را از آن عربی معما گونه، به فارسی روان و یکدستی ترجمه کرد و تحسین همگان را موجب گردید.


ازراست:........-ماموستا هژار-ماموستا احمد قاضی-........


دوم از بعدسیاسی و اجتماعی :

سَرِ نترسی داشت و به مدد اراده و پشتکارش، با قدرت و استحکامی ستودنی در صحنه‌های سیاسی دوران‌های مختلف تاریخ معاصر کردستان، با وجود حساسیت و مخاطره‌ی بسیار، فعالانه حضور می‌یافت و خوف به دل راه نمی‌داد و سهل است که با وجود آن همه فقر و رنج و بیماری و آوارگی، هیچ‌گاه در دام مال و مقام نیفتاد و بر سر ارزش‌های اعتقادیش معامله نکرد، بلکه تا آخر عمر در این راه دچار تردید و دو دلی نیز نشد و قدم و قلمش را با سستی و کم کاری آشنا نساخت. این خصیصه‌ی استاد ضمن آنکه موجب ابتلایش به انواع سختی‌ها و گرفتاری‌ها شده بود، پس از سال‌ها، شهرت و محبوبیت ویژه‌ای را برایش به ارمغان آورده و او را یکی از محبوب‌ترین چهره‌ها نزد بزرگ و کوچک قومش گردانده بود.


از چپ:ماموستا هژار-عبدالله شرفکندی-.....رسولی


 اما همه‌ی این امتیاز‌ها در مقایسه با اخلاقیات استاد، بی‌نمود بود؛ چرا که با آن همه ارج و منزلت علمی و فرهنگی و با آن موقعیت والای اجتماعی، کمترین نشانی از خودپسندی و غرور نداشت و بر عکس هرچه قدم‌های بزرگتری بر می‌داشت، خود را کوچک‌تر می‌یافت و به هر اندازه مقام علمی و ادبی و اجتماعیش بالا‌تر می‌رفت، خاکی‌تر می‌شد. اُستاد نه تنها به اخلاق بلکه مهم‌تر از آن به باور نیز متواضع بود. از دروغ بی‌حقیقتی نفرت داشت و تملق و ریا و چاپلوسی را هم فرزندان خلف دروغ می‌نامید. ثروت و مال دنیا در نظرش قدر و قیمت زیادی نداشت ودر اندیشه‌ی بود و نبودش نبود.



باری، داستان زندگی هژار، حکایت وفاداری به محرومان ودشمنی با زور مداران است که نتیجه‌اش برای او عمری فقر و محرومیت و درد و رنجِ در غربت زیستن و در عین عشق به وطن داشتن، ناچار از آن گریختن بود. آنچنان دل در گرو حق نهاده و سر در راهش گذارده بود که در راه آن محاسبه نمی‌دانست و مصلحت نمی‌شناخت. دریایی از استعداد و توانایی و معلومات در وجودش گرد آمده بود و اگر اراده می‌کرد و چشمه‌ای از آن را در طریق عافیت طلبی مصرف می‌نمود، بزودی به همه چیز می‌رسید؛ اما او هرگز به این «چیز»‌ها وقعی نمی‌نهاد و این توان استثنایی را در راه ظلم ستیزی و جدال با ارباب بی‌مروت زر و زور، طوری به خدمت گرفته بود که نامش، کلامش و پیامش همواره دل و دماغ آنان را آزرده می‌ساخت. و خود در حالی که گریزان از سایه‌ی شوم استبداد، غالبا در دیار غربت، دست به گریبان با فقر و بیماری، برای امرار معاش ناچار به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا بود، می‌سوخت و می‌ساخت وگردن بر می‌افراشت.


سال 1365

-از راست:عبدالله شرفکندی-ماموستاهژار-ماموستا احمد قاضی -ماموستامحمد ماملی(آرمان و ژینو داودی)


آثار استاد هژار :

۱-هه‌نبانه بورینه یا فرهنگ کردی-فارسی (فرهنگ کردی به کردی و فارسی)، چاپ تهران، سروش، ۱۳۶۹ ه ش.

۲-چێشتی مجێور (شلم شوربا)

۳-ئاڵەکۆک (برگ سبز) دیوان اشعار، چاپ تبریز، سال ۱۳۲۴ ه. ش.

۴-به‌یتی سه‌رەمه‌ر، منظومه‌ای شامل طنزهای اجتماعی، چاپ سوریه، ۱۹۵۷ میلادی

۵-مەم و زین (ترجمه مم و زین از کرمانجی به سورانی)

۶-بۆ کوردستان ( برای کردستان، دیوان اشعار چاپ اول، عراق ۱۹۶۶ میلادی، چاپ چهارم، سوئد، ۱۹۸۸ میلادی)

۷-شرفنامه (ترجمه‌ی شرفنامه بدلیسی از فارسی به کردی چاپ بغداد، ۱۹۶۰ میلادی)

۸-چوارینەکانی خەییام (ترجمه‌ی رباعیات خیام به کردی سورانی) چاپ اول، عراق، ۱۹۶۸ میلادی، چاپ سوم ایران، سروش ۱۳۷۰ ه. ش.

۹-ھۆزی گاوان، ترجمه ازعربی به کردی، چاپ بغداد، ۱۹۷۳میلادی.

۱۰-مێژووی ئه‌ردەڵان (تاریخ خاندان اردلان)اقتباس و ترجمه‌ی تواریخ موجود درباره‌ی خاندان اردلان، چاپ تهران، تازه نگاه، ۱۳۸۱ ه ش

۱۱-یەک له پەنای خاڵ و سیفری بێ برانەوه(ترجمه‌ی کتاب “یک، جلوش تا بی‌نهایت صفرها” اثر دکتر علی شریعتی)

۱۲-دایە، باوە، کێ خراوە؟ (ترجمه‌ی کتاب “پدر، مادر، ما متهمیم” علی شریعتی) چاپ تهران، سروش، ۱۳۵۹ ه ش.

۱۳-شەرحی دیوانی مەلای جزیری (شرح دیوان ملای جزیری، جزیری به کوردی سورانی، چاپ، تهران، سروش، ۱۳۶۱ ه ش. )

۱۴-قورئانی پیرۆز بە کوردی( ترجمه‌ی قرآن به کردی چاپ تهران) تازه نگاه –احسان، ۱۳۸۰ ه ش.

۱۵-ترجمه‌ی مجموعه «قانون در طب» بوعلی سینا، شامل۵ کتاب در ۷مجلد انتشارات سروش منتشر کرده است.

۱۶-پینج ئه‌نگوست ده‌بنه یه‌ک مست(ترجمه‌ی پنج انگشت یک مشت است) اثر بریژیت ونگور بورسکی از فارسی، چاپ تهران، کانون پرورش فکری کودکان و جوانان، ۱۳۶۲ ه .ش. چاپ دوم، انتشارات تازه نگاه، تهران، ۱۳۸۰ ه ش.

۱۷-ئاری برا، وا ڕابرا(ترجمه‌ی آری این چنین بود برادر) اثر دکتر علی شریعتی از فارسی به کردی، ۱۳۵۸ه ش.

۱۸-عیرفان، به‌رانبه ری ئازادی( ترجمه‌ی عرفان، برابری، آزادی) اثر دکتر علی شریعتی، چاپ تهران، سروش، ۱۳۵۹ ه ش

۱۹-ترجمه‌ی آثار البلاد و اخبار العباد به فارسی، اثر زکریا بن محمد بن محمود القزوینی، چاپ تهران، اندیشه، ۱۳۶۶ه ش.

   

همراه با ماموستا عباس حقیقی(شاعر بوکانی)


آثار منتشر نشده:

۱. تاریخ سلیمانیه، ترجمه از عربی به فارسی

۲. روابط فرهنگی ایران و مصر، ترجمه از عربی به فارسی

۳. فرهنگ فارسی به کردی. (ترجمه‌ی فرهنگ عمید)


همراه با ملا محمد ربیعی




منابع مورد استفاده:

-اینتترنت

-صفحه فیس بوک آقایان:ابراهیم قزاق-ناصر سینا-ساکار صوفی زاده و صفحه عکسهای تاریخی کرد و کردستان(خانی موکریانی)

کلیه اسامی  عینا کپی شده .صحت و سقم اسامی و اطلاعات مربوط به عکسها و مطالب بر عهده نویسندگان آن می باشد.


گفت و گوی استاد عبدالرحمان شرفکندی (هه ژار) با کیهان فرهنگی:(بر روی ادامه مطلب کلیک نما یید) 

ادامه مطلب ...